واکاوی ادعای مطرح شده در خصوص فیلم قهرمان

واکاوی ادعای مطرح شده در خصوص فیلم قهرمان

” اگر در ساخت یک فیلم داستانی از مصالح مختلف یک فیلم مستند استفاده شده باشد، حق و حقوق صاحب فیلم مستند چگونه باید تامین شود؟” این سوالی است که چندی پیش توسط انجمن مستندسازان ، همزمان با اکران فیلم قهرمان، ساخته اصغرفرهادی و ادعای آزاده مسیح‌زاده از اثر پذیری جدی این فیلم مستندش، مطرح شد. در این مطلب به واکاوی حقوقی این ادعا پرداختیم.

واکاوی ادعای مطرح شده در خصوص فیلم سینمایی قهرمان

این نوشتار صرفا بر اساس اطلاعات در دسترس عموم و ضمن  احترام به خانم آزاده مسیح زاده و آقای اصغر فرهادی، در پاسخ به بیانیه‌ی هیئت مدیره‌ی انجمن مستندسازان منتشر شده در خبرگزاری ایسنا، به منظور تحلیل حقوقی از ادعاهای مطرح شده و با هدف افزایش آگاهی جامعه هنرمندان ایران نسبت به چالش‌های حقوقی مالکیت فکری و حمایت قانونی از آثار تهیه و تنظیم شده است. 

نویسندگان این نوشتار تنها دیدگاه و تحلیل شخصی خود را بر اساس قوانین حاکم، رویه‌ی قضایی، اطلاعات و شواهد موجود بیان کرده و از هیچ یک از طرفین مناقشه حاضر، سمت وکالت، نمایندگی و یا مشابه آن را در زمان تنظیم و انتشار آن نداشته‌اند. 

 صورت مساله : کارگردان یک فیلم مستند (فیلم «دو سر برد، دو سر باخت» به کارگردانی آزاده مسیح زاده) مدعی ا‌ست که فیلم سینمایی مشهور این روزها (قهرمان ساخته اصغر فرهادی) با اثرپذیری جدی و قابل توجه از فیلم مستند او ساخته شده و در این مسیر، حق و حقوق مادی و معنوی او هیچ گاه تأمین نشده است.

یکی از مهم‌ترین عناصر پدید آورنده‌ی این چالش حقوقی، وجود رابطه‌ی سابق استاد و هنرجو بین دو پدید آورنده‌ی اثر است. فیلم مستند متنازعً فیه در جلسه‌ی آموزشی توسط هنرجو برای استاد نمایش داده شده و حال هنرجو مدعی کپی برداری استاد از همان اثر است. 

به منظور شناخت بیشتر از مقررات حاکم در این حوزه لازم است ابتدا  مقدمه ای در باب حقوق مولف در حقوق ایران را متذکر شویم:

 در حالت کلی چارچوب اصلی حقوق مولف (کپی رایت)، ناظر به  ” حق بر تکثیر، توزیع نسخ اثر، اجرا، نمایش، ارائه و بهره برداری مادی و معنوی از اثر خلق شده ” است. بنابراین هرگونه عملی که در چارچوب مذکور و بدون اذن پدید آورنده آن صورت پذیرد، می‌تواند از مصادیق نقض حق مولف محسوب شود. حق مولف دارای دو جنبه‌ی مادی و معنوی است و باید در نظر داشت که بر خلاف حق مادی که  قابلیت انتقال به غیر را دارد، حقوق معنوی وابسته به شخصیت پدیدآورنده  اثر بوده و فقط با مرگ وی منتقل می‌شود. 

از منظر حقوقی، شاکله‌ی آثار تالیفی به دو عنصر ” ایده” و ” روش بیان – ظهور ایده” تقسیم می‌شود. در قوانین و مقررات حقوق مولف، اصل بر آزادی ایده” است، بنابراین قواعد و مقررات حقوق مالکیت فکری از ایده حمایت نمی‌کنند. 

فلسفه اصلی عدم حمایت  قانونی از” ایده”، پرهیز از محدودیت خلق آثار، حفظ نشاط و روحیه پدیدآورندگان و بهره مندی جامعه از آثار ابتکاری هنرمندان است. اما نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که از سویی دیگر روش بیان ایده” که مشروط بر دارابودن ویژگیاصالت” است، قابلیت حمایت  قانونی دارد.

قوانین موضوعه‌ی ایران، مفهوم اصالت را تنها در مواردی که اثر” مخلوق” شخص پدید آورنده  و ” ابتکاری” باشد، جایز می‌شمارد. بنابراین حمایت قانونگذار منوط به دارا بودن ارزش هنری آثار نبوده و صِرف وجود دو عنصر مذکور، اثر را از منظر قانونی، قابل حمایت می‌داند. برای مثال گاهی مشاهده شده است که ترتیب بندی و تنظیم بر روی اثری اصیل، طوری اعمال می شود که آن را به اثر جدیدی تبدیل کرده و به نوعی به آن اثر، اصالت می بخشد و آن را سزاوار حمایت قانونگذار می کند. 

رسیدگی به پرونده های نقضِ حقوق پدیدآورنده” با دشواری ها و چالشهای حقوقی مواجه است، چراکه مرز باریکی بین ایده و روش بیان آن وجود داشته و به علاوه ابعاد هنری اثر، کار را پیچیده تر می‌کند. اما می‌توان گفت استفاده از بخش “عمده” و “اساسی” اثر اولیه یا اصیل در اثبات نقض کفایت داشته و در ارزیابی آن، توجه به دو رکن “رابطه علیت” و “نقاط برجسته و مشترک بین دو اثر ” حایز اهمیت است. به این معنا که اثر اولیه، منبع اصلی اثر ثانویه بوده و اثر ثانویه از بخش عمده و برجسته اثر اولیه، کپی برداری یا تقلید کرده باشد. لازم به یادآوری است که در برخی مشاهدات، دو اثر مستقل از هم خلق شده اما نتیجه‌ی یکسان دارند. این یکسانی از مصادیق نقض نیست چراکه احتمال تصادفی بودن تشابه، بسیار بالاست. برای درک بهتر موضوع می‌توان به عکاسی از آسمان شهر، در یک زمان خاص اشاره کرد. بنابراین صرف خلق اثر با منابع مشترک نیز از مصادیق نقض نیستبه عنوان مثالی دیگر، آثار تاریخی که حاصل منابع محدودی است و صرف استفاده نویسنده دوم از منابع تالیفی نویسنده اول ، نقض حق محسوب نمی‌شود. در اینگونه آثار، حمایت قانونگذار ناظر بر “مهارت” پدیدآورنده در خلق اثر است و در حقیقت آن “مهارت” به اثر اصالت می بخشد. 

نقض حق مولف یا بخش عمده اثر، می‌تواند در مواردی به معنای کپی برداری کلمه به کلمه نبوده و به شکلی مفهومی، محقق شود. برای درک بهتر این موضوع، بخش عمده و اساسی اثر ثانویه با اثر اولیه مقایسه و به شکلی “کیفی” ارزیابی می‌شود. اما ممکن است  این سوال مطرح شود که آیا این نوع کپی برداری به مثابه کپی ایده نیست ؟! اگر پاسخ را مثبت تصور کنیم پس منطبق با اصول (اصل آزادی ایده) نقضی صورت نپذیرفته و اگر پاسخ منفی باشد، برخلاف اصول عمل کرده ایم! به نظر می رسد رویکرد رویه‌ی قضایی در پاسخ به این سوال این  است که اگر سنگ بنای اثر ثانویه، برگرفته از ایده‌ی اثر اولیه یا توسعه‌ی آن با ظهوری مشابه باشد، نقض صورت گرفته است هرچند مفهومی غیر تحت الفظی باشد.

 با این اوصاف می توان دریافت که رسیدگی به پرونده های نقض آثار هنری نیازمند دقت بسیاری است و در برخی مواقع استثنا، از ایده نهان در اثر نیز حمایت می‌شود. 

با مطالعه آرای بین المللی می‌توان نتیجه گرفت، قضات در ارزیابی نقض، بر سه عنصر تمرکز می‌کنند:

اول-  ارتباط محتوای آثار.
دوم –  میزان استفاده از اثر اولیه در اثر ثانویه.
 سوم- نوع کپی برداری که می‌تواند ناظر بر “ایده” یا “روش بیان ایده” باشد.
علاوه بر آن، ضروری است تا رابطه علّی بین آثار به دقت بررسی شود و صرف شباهت، مثبت ادعای نقض نیست .با این مقدمه برآنیم به تحلیل حقوقی ادعای مطرح شده درباره این دو اثر که محل اختلاف است، پرداخته و از همکاران حقوقی خواهشمندیم پس از مشاهده دو اثر و به رسم دوران تحصیل، ما را در تببین دقیق تر مفاهیم نقض کپی رایت یاری فرمایند.

 

مستند “دو سر برد دو سر باخت” روایتی مستند از محکومی مالی که دوران محکومیت خود را طی کرده و مدعی   پیدا کردن مبلغی پول و استرداد آن  به صاحب اصلی است. در روند روایت مستند، ابهاماتی برای بیننده و کارگردان در صحت ادعای او ایجاد می شود و نهایتا با تحقیقات کارگردان، چنین نمایش داده می شود که ادعای استرداد ساختگی بوده است.
اثر ثانویه فیلم سینمایی ” قهرمان”روایتی داستانی است از محکومی مالی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است و  داستان یافتن تعدادی سکه توسط دوست دخترش است. محکوم مالی به مصلحت اجتماعی حاکم، خود را یابنده معرفی کرده و به صاحبش مسترد می کند. ساختگی بودن ادعای یافتن پول توسط محکوم از چشم شبکه های اجتماعی پنهان نمی ماند و منجر به بی آبرویی و قضاوت عمومی می شود.
 شباهت  آثار– سکانسها و برداشتهای مشابه 
– شباهت بازی نقش اول فیلم به شخصیت اصلی مستند
تفاوت آثار– روش بیان ایده متفاوت است و به نظر می رسد شاکله فیلم بر مبنای “مصلحت” و شاکله مستند بر مبنای ” میل به دیده شدن” بنا شده است. 
– کاراکترهای فیلم داستانی متفاوت از شخصیتهای مستند هستند.
رابطه حقوقی پدید آورندگانخانم مسیح نژاد از شرکت کنندگان کارگاه آموزشی آقای فرهادی بوده و رابطه حقوقی طرفین با دو فرض قابلیت تحلیل دارد:
– رابطه قراردادی ناشی از تعهد به آموزش
– رابطه مسئولیت مدنی ناشی از ایده توسعه یافته 
– لازم به یادآوری است که سوژه اصلی هر دو اثر، سابق توسط رسانه های عمومی ( جراید و صدا   وسیما)  منتشر و اخبار آن کار شده است.
ابهامات موضوع– ایده مطرح شده در کارگاه آموزشی ” قهرمان محلی” بوده یا ” قهرمان ساختگی“؟ 
– متن اقرارنامه ارسال شده به دادسرای فرهنگ  و رسانه (شعبه چهارم) بیان کننده انتقال حقوق مادی(طرح) فیلمنامه است  یا حقوق معنوی(ایده)؟
 تحلیل حقوقی 
با وجود ابهامات
هر دو پدیدآورنده با مهارت خاص و تکنیکی خود ، به اثر خود اصالت بخشیده اند و اولین قدم برای حمایت قانونی را دارا هستند اما با توجه به رابطه حقوقی طرفین، می توان میزان اثربخشی را با فروض زیر دقیق تر تحلیل کرد:
با فرض تعیین ایده ” قهرمان محلی” توسط آقای فرهادی در کارگاه آموزشی توسعه ایده به ” قهرمان ساختگی” متعلق به خانم مسیح زاده است فلذا مالک مادی و معنوی آن می باشد و حق معنوی بر خلاف حقوق مادی او قابل انتقال نیست.
پیکره اصلی فیلم متاثر از “ایده توسعه یافته” و “روش بیان”  مستند است و میتوان گفت به نوعی از بخش عمده و اساسی مستند برای بیان روایت فیلم  استفاده شده که شباهت آثار موید این موضوع است.
به دلیل رابطه قراردادی مبتنی بر آموزش، ضرورتی به ذکر نام مدرس کارگاه آموزشی در انتشار مستند وجود ندارد. 
با فرض تعیین ایده ” قهرمان ساختگی” توسط آقای فرهادی در کارگاه آموزشی تنظیم اقرارنامه در انتقال حقوق مادی و استشهادیه هنرجویان  اقدامی پیشگیرانه و به جا بوده است.آثار دیگر هنرجویان اماره ای بر مالکیت ایده آقای فرهادی است. 
ادعای نقض حق مولف مستند ” دو سر برد، دو سر باخت”

 علاوه بر توضیحات فوق، بیانیه سرکار خانم نگار اسکندرفر، مدیر موسسه فرهنگی هنری کارنامه و متولی برگزاری کلاس آموزشی درباره‌ی مقررات و قوانین ناظر بر نحوه استفاده از آثار هنرجو و به ویژه بند ۳ این  بیانیه در تحلیل این مطلب، حائز اهمیت است. 

در پایان با توجه به اینکه درباره‌ی انتقال مالکیت مادی و معنوی اثر و آثار حقوقی آن جای تردید وجود دارد و با لحاظ داشتن رابطه هنرجو و استاد که منجر به عرضه اولیه اثر شده، همچنین اهمیت موفقیت جهانی اثر متنازعً فیه، رد مطلق امکان نقض حقوقی اثر بلاتوجیه است و این موضوع به لحاظ حقوقی همچنان میتواند محل بحث و مداقه اهل فن باشد. 

نویسنده:  مریم مهردوست- کارشناس ارشد مالکیت فکری

دستیار نویسنده: مژده پورمند- وکیل دادگستری 

(ارجاع و استفاده از این مطلب با ذکر منبع مجاز است).