نقد رای دیوان عالی کشور مبنی بر تاثیر فقدان وصف سلامت زوجین

نقد رای دیوان عالی کشور مبنی بر تاثیر فقدان وصف سلامت زوجین

یکی از مهم‌ترین عقودی که در جامعه ما وجود دارد، عقد نکاح است. قانونگذار شروطی را مقرر نموده است که تنها در صورت وجود آن ها، عقد نکاح صحیح خواهد بود. برحسب داوری عرف، سلامت روحی، روانی و جسمی هر یک از زوجین، وصف مقصود طرف مقابل در امر ازدواج است. مقصود از سلامت روحی و جسمی، آن است که زوجین، در زمان عقد نکاح، مبتلا به بیماری صعب‌العلاج یا غیرقابل علاج نباشند. (بیماری برای طرف مقابل مخاطره آمیز بوده یا موجب اخلال در روابط زناشویی و زندگی مشترک شود). چنانچه صریحا، سلامت زوجین در نکاح شرط نشده باشد، سکوت طرفین بر اساس داوری عرف تفسیر شده و عقد، منطبق بر شرط سلامت زوجین منعقد می‌گردد.

مقدمه

 یکی از مهم‌ترین عقودی که در جامعه ما وجود دارد، عقد نکاح است. قانونگذار شروطی را مقرر نموده است که تنها در صورت وجود آن ها، عقد نکاح صحیح خواهد بود. برحسب داوری عرف، سلامت روحی، روانی و جسمی هر یک از زوجین، وصف مقصود طرف مقابل در امر ازدواج است. مقصود از سلامت روحی و جسمی، آن است که زوجین، در زمان عقد نکاح، مبتلا به بیماری صعب‌العلاج یا غیرقابل علاج نباشند. (بیماری برای طرف مقابل مخاطره آمیز بوده یا موجب اخلال در روابط زناشویی و زندگی مشترک شود). چنانچه صریحا، سلامت زوجین در نکاح شرط نشده باشد، سکوت طرفین بر اساس داوری عرف تفسیر شده و عقد، منطبق بر شرط سلامت زوجین منعقد می‌گردد.

چکیده گردش پرونده

زوج به طرفیت زوجه، دادخواستی به خواسته صدور حکم مبنی بر تایید فسخ نکاح به علت تدلیس زوجه در نکاح، تقدیم نموده است. زوج در متن دادخواست شرح نموده است، در تاریخ معینی با خوانده، به شرط سلامت روحی و جسمی که برای هر شخص مقصود است، ازدواج کرده است اما گویا زوجه، پیش از وقوع عقد نکاح، مبتلا به بیماری اعصاب و روان بوده که در حین وقوع عقد از زوج، پنهان  نموده است. دادگاه زوجه را جهت بررسی وضعیت جسمی و روانی به پزشکی قانونی معرفی نموده و طبق نتایج مشاوره روانپزشکی، زوجه دچار اختلال دوقطبی و وسواس بوده است که از چندین سال پیش از ازدواج تحت درمان می باشد. سرانجام دادگاه اذعان کرد، ادعای خواهان، مشمول مقررات ماده 1123 مدنی نمی‌شود، زیرا موارد فسخ در شش مورد احصاء شده است. از سوی دیگر، ادعای ایشان، مشمول ماده 1128 قانون مدنی هم نمی‌باشد، زیرا نوع بیماری زوجه(افسردگی)، صفت خاصی محسوب نمی‌شود. ثانیا: بیماری زوجه، با توجه به نظریه پزشک معالج در مرحله بهبودی است و مستندا به مفهوم مخالف ماده 1128 قانون مدنی، حکم به بطلان دعوی مطروحه صادر کرد. پس از ابلاغ رای صادره، خواهان (زوج) نسبت به رای صادره تجدید نظرخواهی نموده اما دادگاه تجدیدنظر، رای را فاقد ایراد قانونی تشخیص و اعتراض مطروحه را رد کرد. زوج نسبت به دادنامه ابلاغی، اقدام به تنظیم دادخواست فرجام‌خواهی نمود  و سرانجام پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع گردید.

چکیده رای دیوان  عالی کشور

دیوان عالی کشور در خصوص اعتراضات فرجام خواه مبنی بر تایید دادنامه بدوی (متضمن حکم به بطلان دعوی فرجام خواه به خواسته تایید فسخ نکاح) ایراد نقض تحقیق وارد نمود. زیرا از منظر دیوان عالی کشور، تردیدی نمی‌باشد که در هر ازدواجی برحسب داوری عرف جامعه، سلامت روحی، روانی و جسمی هر یک از زوجین، وصف مقصود طرف مقابل می باشد. حتی چنانچه در عقد نکاح ثبت نشده باشد، داوری عرف آن را مقصود طرفین دانسته و داخل در قرارداد می‌داند. مقصود از سلامت روحی و روانی هریک از زوجین آن است که در زمان عقد نکاح، مبتلا به بیماری غیرقابل علاج یا صعب العلاج به طوری که برای طرف مقابل مخاطره آمیز و موجب اخلال در روابط زناشویی گردد، نبوده باشد. از سوی دیگر با توجه به تحقیقات پزشکی قانونی، زوجه پیش از عقد نکاح تحت درمان بوده است و در معاینات  حال حاضر نیز علائمی از اختلالات فوق‌الذکر نزد زوجه مشهود می‌باشد. اما از منظر دیوان عالی کشور معاینات و اظهارات پزشکی قانونی به منظور تصریح سوابق بیماری زوجه ادله کافی نمی‌باشد، بدین صورت ضرورت قانونی دارد مجددا دادگاه تجدید نظر، زوجه را به کمیسیون تخصصی مرکز پزشکی قانونی استان معرفی نموده و با انجام معاینات و ملاحظه سوابق درمانی اذعان  نماید که آیا اکنون زوجه  مبتلا به بیماری می‌باشد و قابلیت درمان دارد یا خیر.

تحلیل حقوقی رای دیوان عالی کشور

 رای دیوان عالی کشور، درخصوص تصریح سوابق درمانی زوجه در دادنامه صحیح می‌باشد. براساس نظریات پزشکی قانونی، زوجه فرجام خوانده در زمان وقوع عقد نکاح، مبتلا به اختلال خلقی و افکار وسواسی بوده است و مرد از بیماری همسر خود اطلاعی نداشته است اما طی مدتی که از ازدواج می‌گذرد با مراجعه زوجه به مراکز درمانی، از بیماری زوجه مطلع می‌گردد. علاوه بر آن، بیماری زوجه طبق نظریه پزشک معالج، در مرحله بهبودی است و جزء امراض غیرقابل علاج محسوب نمی‌شود که سبب اعمال خیار فسخ نکاح از سوی زوج گردد. یکی از مسائل مهمی که در اعمال حق فسخ در نکاح، می‌بایست مدنظر قرار گیرد مسئله فوریت خیار فسخ می‌باشد. بدین معنا، باید توجه داشت هریک از زوجین پس از ازدواج، به محض آنکه از بیماری  همسر خود مطلع گردید، می‌بایست فورا حق فسخ خود را اعمال کند، اما چنانچه به امید بهبودی و درمان همسر خود در اجرای حق مذکور تاخیر نماید،حق فسخ خود را از دست می‌دهد. در نهایت، رای دیوان عالی کشور، مبنی بر نقص تحقیقات دادنامه فرجامی تنها در ارتباط با معین نمودن سوابق درمانی زوجه، قابل استناد  می‌باشد. نکته ای که مشهود است، اعمال خیار فسخ نکاح در ابتدای ازدواج مطرح است و چنانچه چندین سال از نکاح بگذرد، چنین درخواستی اصولا قابل پذیرش نخواهد بود.

نتیجه

اصولا عقد نکاح، بر اساس شرط سلامت زوجین منعقد می‌گردد و سکوت هر کدام از طرفین در زمان عقد، دال بر سلامت زوجین می‌باشد. موارد فسخ نکاح از سوی زوج، در شش مورد احصاء شده است. جنون(اختلال عقلی) نیز موجب حق فسخ می‌گردد اما تنها زوجه پس از عقد نکاح ،می‌تواند در صورت جنون زوج، درخواست طلاق را مطرح نماید. اصولا  زوج، حتی پس از عقد نیز اختیار طلاق همسر مجنون خود را نخواهد داشت، به علت آنکه زوج می‌تواند با اشتغال به حرفه  و فعالیت مربوطه، موجبات امرار معاش خود و همسرش را فراهم آورد، تنها در صورت عدم تحمل وضعیت موجود در زندگی زناشویی طبق ماده 1133 قانون مدنی، می‌تواند زوجه را مطلقه کند. با استناد به رای مذکور، فوریت خیار فسخ نکاح و مدتی که از عقد نکاح طی شده است، تدلیس در نکاح نیز معنایی پیدا نخواهد کرد. به طور کلی، چنانچه امراض هریک از زوجین در مرحله بهبودی و قابل درمان باشد و سبب اخلال در زندگی زناشویی نگردد،خیار فسخ نکاح را ایجاد نمی‌کند.